معنی فیلمی از علی درخشی
لغت نامه دهخدا
درخشی. [دُ / دَ رَ] (ص نسبی) منسوب به درخش. روشن. تابناک:
ستمدیده را دادبخشی کنم
شب تیرگان را درخشی کنم.
نظامی.
|| (اِ) طلوع آفتاب. (ناظم الاطباء).
علی
علی. [ع َ] (اِخ) ابن علی بن علی بن علی بن مطاوع عزیزی مصری ازهری شافعی. رجوع به علی عزیزی شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن محمودبن علی آغا مصری (علی بهجت...). رجوع به علی بهجت شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن رجب علی دیزجی (علی اکبر...). رجوع به علی اکبر دیزجی شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن علی اکبر بروجردی (علی اصغر...). رجوع به علی اصغر بروجردی شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن محمدبن علی بن ابی بکربن علی نسفی بیکندی. رجوع به علی نسفی شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن غلام علی هیدجی زنجانی (علی اصغر...). رجوع به علی اصغر زنجانی شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن ابی قصیبه. علی بن محمدبن علی غزالی، مشهور به ابن ابی قصیبه. رجوع به علی غزالی (ابن محمدبن علی...) شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن عبدالقادربن عبدالرحمان بن علی بن علی بن علی بن امین علوی اندلسی جزایری مالکی شاذلی. رجوع به علی اندلسی شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن عبداﷲبن علی زیدی. رجوع به علی زیدی شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن علی سوادی کوکبانی. رجوع به علی کوکبانی شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن علی عزی مالکی. رجوع به علی عزی شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن محمدبن محمد علی آبادی ملقّب به بدرالدین. رجوع به علی علی آبادی شود.
علی. [ع َ] (اِخ) ابن علی بن حسین بن علی، علیهم السلام، ملقّب به افطس. رجوع به علی افطس شود.
حل جدول
تنگنا
معادل ابجد
1402